یادداشت‌های یک ماشین‌تحریر



در دوران مدرسه قدر درس‌ها را درست نمی‌فهمیدیم، و شاید آن قید درست» را بهتر است بردارم و بدون تعارف بگویم که: قدرس درس‌ها را نمی‌فهمیدیم».

در آن دروان، هیچ  هزینه‌ای بر دوش دانش‌آموز و خانواده‌اش نبود. همه‌چیز را رایگان تقدیم می‌کردند، از دفتر و کتاب گرفته تا خدماتی که امروزه برایش کرور کرور اخّاذی می‌کنند.

متأسفانه فکر می‌کردیم درس خواندن، تکلیف» است، امّا حقیقت این بود که تشریف» بود، یعنی ما به محضر علم شرفیاب می‌شدیم. بار نبود، توشه بود؛ نعمت بود.

هدف درس‌خواندن را بما درست نمی‌گفتند. هر معلّمی که می‌آمد، سخن از استخدام می‌گفت؛ اینکه اگر درس خوب بخوانید، در آینده می‌توانید در جایی استخدام بشوید»، و ندیدم که کسی از آن عزیزان این را بگوید که درس بخوانید تا آدم شوید»؛ و من این جمله را فقط از پدرم شنیده‌ام که همیشه می‌گفت.

الآن سال‌های سال از آن روزها گذشته است؛ شوق عجیبی در دلم راجع به‌درس دارم؛ اگر برایم ممکن بود، می‌رفتم با همین سنّ و سالی که دارم، می‌نشستم سر کلاس اوّل ابتدائی و تا پیش‌دانشگاهی دوباره درس می‌خواندم.

البته این روضه را باید بخوانم که کتاب‌ها دیگر آن محتوای سنگین را ندارد! منظورم کتب ادبیات و تاریخ است. حیف شد! یک داستان‌های بیهوده و بی‌ریشه‌ای را آورده و چپانده‌اند در صفحات معصوم کتاب‌ها که آدم گریه‌اش می‌گیرد.

اخیرا دروس کتب قدیم را از اینترنت یافته و مطالعه می‌کنم. دلم می‌گیرد امّا با همه‌ی این‌ها می‌خواهم لذت ببرم از این بازخوانی‌ها.

ای‌کاش مدرسه‌ای برای بزرگسالان می‌بود که برای احیای خاطرات هم که شده، می‌رفتیم می‌نشستیم سر کلاس درس.

 

 


آخرین مطالب

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

the best top2019 هـزار و یک كتــاب darokhaneb خدایی هم هست محافل ادبی نهاد کتابخانه های عمومی کشور shab-k چوبین lslove aeincarpet دانلود همه چی